در این مطلب به وضعیت بحرانی در کنار بحران در مدیریت میپردازیم. نقش مدیریت در بحران به مانند ناخدای کشتی میماند که با مشاهده ابرهای سیاه در افق و دیگر نشانههای طوفان بلافاصله شروع به تدارک و فراهم آوردن امکانات لازم مینماید. نقش ناخدا برای عبور دادن کشتی در طوفان و یا توقف کشتی درکناری برای اتمام طوفان بسیار مهم است. بارها و بارها در کتابهای مختلف و مقالات متعدد بر اهمیت نقش مدیر در سازمان تاکید شده ولی به راستی امروزه نقش یک رهبر و یا مدیر در دنیای واقعی خودمان برای مدیریت بحران به معنای واقعی احساس میشود.
تعریف بحران
واژه بحران که معادل کرایسیس در زبان لاتین است، از علوم پزشکی وارد علوم اجتماعی و اقتصادی شده است. در پزشکی وضعیت بحرانی به وضعیتی اطلاق میشود که ارگانیزم دچار بی نظمیشده است. برخی نظریه پردازان عقیده دارند که زمانی سیستم از نظم عادی خود خارج و دچار آشفتگی شود وضعیت بحرانی تعریف میگردد. از این رو بحران را میتوان شرایط غیر عادی دانست که در آن مشکلات ناگهانی و پیش بینی ناپذیر پدید میآید و در چنین شرایطی هنجارها قوانین مرسوم دیگر کارساز نیست.
به طور کلی در وضعیت بحرانی مدیران بیش از هر چیز به ذهن خلاق و نوآورهمچنین اطلاعات صحیح و جلب مشارکت کارکنان خود برای عبور از بحران نیاز دارد.
مدیریت تصمیم گیری در بحران
نحوه تصمیم گیری مدیران در بحران به برداشت و ادراک شان از اوضاع وابسته است. طبیعی است که هر چه برداشت مدیران از وضع موجود جدی تر باشد به همان میزان وضعیت بحرانی تر تلقی میشود. در وضعیت بحرانی تهدید شدید اهداف سازمان در کنار نبود زمان برای جمع آوری اطلاعات و همچنین غافلگیری باعث دستپاچگی و شتابزده عمل کردن مدیران جهت تصمیم گیری میشود.
در این وضعیت مدیران نیاز به تجربه مناسب، مهارت، هوشمندی، سرعت عمل و وضعیت سنجی دارند. مدلهای مختلفی برای تصمیم گیری وجود دارد البته به مدیران توصیه میشود در کنار حفظ خونسردی بر روی هیچ نظر یا ایده ای پافشاری نکنید مگر نظام اطلاعاتی صحیحی داشته باشد.
مدیریت مشارکت کارکنان در بحران
مسئله دیگر جلب مشارکت و همکاری کارکنان برای به انجام رساندن تصمیمهای اتخاذ شده است. بحران ایجاب میکند تمام نیروها برای غلبه بر مشکلات بسیج شوند. در سازمانهایی که در آنها اعتماد، همدلی، برابری وجود نداشته باشد. همکاری و مشارکت برای انجام وظایف خصوصا در وضعیت بحرانی ضعیفت تر میشود و بروز اختلافات شدیدتر، کشمکش و درگیرها نیز زیاد تر میشوند به طور کلی در بحران، کارکنان احساس خطر میکنند و در نهایت مشارکت کاهش پیدا میکند در چنین وضعیتی ظهور یک رهبر شاید بتواند مشارکت و همکاری را در وضعیت بحرانی کمیبهبود دهد.